داشتم فکر میکردم زمان های قدیم، مثلاً زمان پیغمبر صل الله علیه وآله زندگی ها چقدر ساده تر از این زمان بوده
محل زندگی، خوراک، لباس، وسایل حمل و نقل و غیره، همه و همه ساده بودن
تو یک خونه کاه گلی زندگی میکردن، روی زمین مینشستن و میخوابیدن، غذاشون هم غالباً نون و خرما و شیر و اینها بوده و با ساده ترین لباس ها زمستان و تابستان رو سر میکرردن و برای رفت و آمد هم از خر و اسب استفاده میکردن، البته فکر کنم اسب گران بوده ولی خر در دسترس تر بوده. این وسط اگر کسی پول دار هم بوده یک مقدار تجملاتش بیشتر میشده.
اکثر مردم همون زندگی های ساده رو داشتن، فکر میکنم مردم اون زمان خیلی ساده تر میتونستن از دنیا دل بکنن، آخه چی داشته دنیا ؟
ولی این زمانی که ما توش زندگی میکنیم... خدا به داد ما برسه.
گرایش به تجملات مثل وبا همه گیر شده، امکانات هم فراوان شده، زندگی ها داره مدرن و مدرن تر میشه، اینجا زهد خیلی کار سختی شده، واقعاً سخته ...
همه مفاسد هم از همین دنیا دوستی شروع میشه.
یه نگاه کنید به دور و ورتون ببینید این آیه وَقَلِیلٌ مِّنَ الْآخِرِینَ درست در نمیاد از آب ؟
شاید بگید چه ربطی داره، مگه بده آدم خوب زندگی کنه ؟ حالا حتماً همه که نباید بشن مثل جناب سلمان، مشکل اینجاست آدم به زندگی خوب و راحت عادت میکنه، بعد برای حفظش مجبور مبیشه کارهایی بکنه که نباید بکنه، حالا این یک ایرادشه و هزاران ایراد دیگه هم براش هست ولی در کل سالم زندگی کردن تو این زمونه سخت شده چه برسه به زهد !
دنیا وقتی بهشت باشه (حداقل از نظر امکانات) دیگه آدم ها نمیان نقد رو ول کنن نسیه رو بچسبن، اینجا بهشته دیگه با بهشت چه کار دارن ؟ فقط میمونه مساله موقتی بودن این بهشت، اون هم اگر جدی بهش فکر کنی تمام لذت دنیا برات تلخ میشه، البته تلخیش تا زمانیه که دوباره یکی از نعمتهای دنیا رو مزه کنی.
پ-ن : کاریش نمیشه کرد، خدا خودش کمکمون کنه.
نوشته شده در پنج شنبه 88/1/13ساعت 6:8 عصر  توسط رضا
نظرات دیگران()